جمعيت اصلاح متشکل از چي کساني است؟ اعضاء، همکاران و هواداران جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان متشکل اند از هزاران فرزند مخلص و دلسوز افغانستان عزيز که با درک رسالت سترگ دينى و ملي شان در جهت آوردن تغيير مثبت و مفيد در جامعه بر اساس تعليمات و ارزشهاي اصيل اسلامي، و تجارب نيک و سالم انساني مطابق با اصول و برنامهء مشخص و واضح تلاش و جد و جهد مي نمايند. هر افغان مسلمان و وطندوست ،اعم از زن و مرد که اهداف جمعيت اصلاح را پذيرفته، و به اصول و دساتير آن پابندي نشان بدهد حق دارد تا عضويت جمعيت را کسب نموده و از اين سنگر فراگير و افغانستان شمول ،در جهت خير و فلاح ملت مؤمن و مظلوم افغانستان و نشر روشني و نور فعاليت نمايد. جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان به کدام شخص و گروه، سمت و يا طبقه مشخص مربوط نمي باشد، اين جمعيت از آن همهء ملت مسلمان افغانستان و متعلق به فرد فرد اين سر زمين است، در جمعيت اصلاح معيار پذيرش اعضاء و همکاران سمت، زبان، جنس، ثروت، وجاهت اجتماعي و يا درجات علمي افراد نبوده و فقط اين معيارها و اصول اسلامي و اخلاقي و ملاک هاي پابندي به اهداف ، موازين و دساتير و ارزشهاي شرعي، اعتقادي، معنوي و علمي و اخلاقي است که جايگاه افراد را در داخل جمعيت، وهمچنان موقف جمعيت را در برابر اشخاص و جهت ها در بيرون مشخص مي سازد. بر اساس آنچه تذکار يافت دروازه هاي جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان به روي همه هموطنان عزيز مان باز است ،و اعضاي جمعيت با قلبهاي آکنده از خلوص وآغوش هاي پر از محبت از کساني كه جمعيت اصلاح را بحيث سنگر و پايگاه دعوت و مبارزه خويش انتخاب مي نمايند استقبال مي کنند. پيشينهء تاريخي جمعيت اصلاح: هر چند جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان از بهار سال1382 هـ ش به حيث يک نهاد اجتماعي در کشور ثبت شده است ولي بايد گفت که پيشينه تاريخي و آغاز مبارزه و جد و چهد شوراي مؤسسان و اعضاي جمعيت اصلاح به بيش از دو دهه بر مي گردد. دعوت و مبارزه فکري و فرهنگي اعضاي جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان از نيمهء دهه شصت هجري شمسي درست در وقت و زماني آغاز يافت که هنوز کشور عزيز مان افغانستان عزيز در تحت اشغال نظامي اتحاد شوروي سابق قرار داشته و ملت مسلمان ما با جهاد عظيم و قربانيها و رشادت بي نظير خويش با مهاجمين قشون شرخ دست و پنجه نرم مي نمود. عدهء از جوانان و روشنفکران مجاهد، مخلص و دلسوز کشور که از يکطرف خطر اشغالي نظامي کشور از طرف اتحاد شوروي سابق را درك مي نمودند، و از طرف ديگر مشکلات و خطرات ناشي از بي اتفاقى و چند پارچگي تنظيماهاي جهادي و فقدان و وضعف کار فکري و فرهنکي را در صفوف مجاهدين و ملت ما خوب احساس مي کردند با ايمان و توکل به خداوند متعال و در جهت اداي رسالت عظيم ديني و انساني و ملي شان اقدام به کار فکري و تربيتي و فرهنگي منظم نموده هسته ها و حلقات تربيتي و فکري را در صفوف نسل جوان کشور ايجاد کردند. اين حلقات و هسته هاى فکري و تربيتي که بر اساس اهداف و برنامه و تخطيط منظم آغاز شده بود آهسته آهسته و بشکل تدريجي رشد نموده و همانند شجره طيبه نمو و انکشاف کرد. دومين گام اين کار مبارزه و دعوت و تربيت ايجاد و تأسيس مؤسسات تربيتي و تعليمي و فرهنگي بود که تبلور واضح آن را در شکل و ترکيب مؤسسات مبارکي چون مرکز فرهنگي اسلامي افغانستان، مرکز تعليمي اسلامىافغانستان، انجمن اخلاق و معرفت، انجمن فرهنگي مستقبل، اکادمي مستقبل و چندين مرکز و مؤسسه فرهنگي و تربيتي و تعليمي ديگر دريافت. هرچند به مجرد آغاز ثبت قانوني نهادهاي اجتماعي در کشور جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان در مطابقت با قوانين نافذهء کشور رسما ثبت گرديده و به حيث يک نهاد اجتماعي جواز فعاليت کسب نمود ولي در حقيقت جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان تداوم و استمرار همان خط و جريان فکري و اجتماعي و دعوتي است که ريشه هاي عميق بيش از دو دهه در تاريخ جريانات فکري و اجتماعي کشور عزيز دارد، و از اين گذشته ريشه هاي اين جمعيت پيوسته است به نهضت اسلامي کشور عزيز مان افغانستان، بناء با کمال اطمينان مي توان گفت که جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان پديده نو پاي و جديد و فاقد جذور و ريشه هاي تاريخي نيست، بلکه اين جمعيت به حيث يک جريان فکري و دعوتي در حقيقت تسلسل و خلاصه و تداوم دعوت الى الله و مبارزات مثبت اسلامي در کشور عزيز ما بوده و تجسيدعملي تجارب مثبت نهضت اسلامي افغانستان و مبارزات تاريخي آن در درازناني پر از پيج و خم تاريخ كشور ماست. البته چيز مهمي که جمعيت اصلاح و مبارزه و دعوت آن را متميز و برازنده مي سازد اين است که جمعيت -لله الحمد- به ممارسات نادرست و رقابتهاى منفى متورط نبوده در هيچ جنكَ داخلى، زد وبند و درگيري سياسي بين احزاب، جريانات و گروه هاي متخاصم و در كَير طرف و دخيل نبوده است. تاريخ دو دههء اخير کشور ما گواه است که اعضاى جمعيت اصلاح و منابر و نشرات مختلف وابسته به آن مانند هفته ناهء بيغام، مجلهء مستقبل و هفته نامهءاصلاح ملى وغيره در مقاطع مختلف و حساس تاريخي چه قبل از اخراج قواي نظامي شوروي سابق از افغانستان و چه بعد از سقوط نظام کمونستي در کشور، و چه در زمان درگيري و جنگ داخلي ميان احزاب و تنظيم ها، و چه در وقت درگيري ميان حركت طالبان و جبههء متحد هميشه درگيري و جنگ داخلي را نکوهش نموده و اطراف درگير را از خطرات و پيامدهاي تباه کن جنگ داخلي بر حذر داشته و به وحدت و يک پارچکي مبنى بر اخوت اسلامى و کنار آمدن با هم دعوت کرده است اعضاي جمعيت اصلاح و بعضي از نهادهاي وابسته به آن به اثر اين موقف شرعي و اصولي و مبتني بر مصالح ملي کشور قربانيهاي زيادي را متحمل گرديده و قيمت پابندى به اصول و اساسات اعتقادي و فکري را مردانه وار پرداخته اند و ان شاء الله در آينده نيز آماده هر نوع قرباني و از خود گذري در راه تحقق اهداف والاي خويش مي باشند. در اين جا ايجاب مي نمايد تا تذکر بدهيم که جمعيت اصلاح خواهان درگيري و جبهه گيري با هيچ جهت، نهاد و يا طرف مخلص و متعهد به ارزشهاي ديني و منافع ملت مسلمان افغانستان و امت اسلامي نمي باشد و همواره به اساس اصل قرآنى :” و تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان” خواهان همکاري جدى، هماهنگي، و تشريک مساعي با تمام افراد، جهتها و نهادهاي دلسوز و مخلص به دين، منافع ملي، و مصالح علياي امت اسلامي مي باشد و درين راستا خواهان رسيدن به هيچ امتياز و منفعت شخصي و يا گروهي نيست. اهداف جمعيت اصلاح: همانطوري که در ماده پنجم اساسنامهء جمعيت واضح است اهداف کلي و عمومي جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان قرار ذيل مي باشد: 1. سهم گيري در بازسازي افغانستان از طريق کار اجتماعي ، فرهنگي، تعليمي و تربيتي. 2. سهم گيري در جهت ارتقاي سطح زندگي مردم و مبارزه عليه فقر، مرض، بيکاري، جهل و بي سوادي. 3. تلاش در جهت تحکيم صلح و استقرار و ايجاد فضاي برادري و اخوت در جامعه و مبارزه عليه تعصبات سمتي، قومي، زباني، نژادي و غيره. 4. زمينه سازي براي تبادل افکار و نظريات در فضاي آزاد و صميمي با رعايت ادب و احترام متقابل. 5. غرس مفاهيم وطندوستي، خدمت به مردم و دفاع از منافع ملي کشور. 6. دفاع از حقوق بشر و ارزشهاي انساني در جامعه. 7. سهم گيري در امر تربيت کادرهاي علمي، فني، و تحصصي در ساحات مختلف به خاطر بازسازي و ترقي اجتماعي کشور. 8. نشر فرهنگ اسلامي و ارزشهاي اصيل ملي در جامعه. 9. ترويج اخلاق و ارزشهاي ارزنده و عالي در جامعه و مبارزه عليه مفاسد اخلاقي. 10. کوشش در جهت بهبود وضع زنان کشور و ارتقاي سطح علمي، اجتماعي و اقتصادي آنان. 11. زمينه سازي براي رشد و شگوفايي استعداد هاي اطفال و جوانان کشور. 12. تلاش در جهت خدمت به معيوبين و معلولين کشور و ايجاد زمينه اي کار و سرگرمي مناسب براي آنان. 13. سرپرستي از ايتام و بيوه زنان کشور و فراهم آوري زمينه هاي کسب و کار آبرومندانه براي آنان. اگر با نگاه ژرف و نظر دقيق به اهداف جمعيت اصلاح نگريسته شود در مي يابيم که اين اهداف صداي دل و وجدان و ضمير هر هموطن مسلمان و خيرخواه و دلسوز به امروز فرداي افغانستان بوده و در صورتي که همه و يا بخش عمدهء از آن تحققق يابد وضع کشور در جهت مثبت تغيير نموده و ملت ما ان شاء الله جايگاه مناسب معنوي و مادي خود را در ميان ملتهاي پيشرفته دنيا احراز مي کند. طبيعت کار جمعيت اصلاح: طوريکه در اهداف جمعيت اصلاح ذکر شده است تربيت، فرهنگ، وتعليم اساس کار جمعيت را تشکيل مي دهد و تحقق ساير اهداف و برنامه هاي جمعيت در حقيقت در گرو همين کار تربيتي، فرهنگي، تعليمي و اجتماعي مي باشد، ازاين رو براي کسي که سيرکار و فعاليت هاي جمعيت اصلاح را تعقيب مي کند باعث تعجب نيست که چرا جمعيت اصلاح بر امر تربيت و کادرسازي وراه اندازي برنامه ها و پروژهاي وسيع تعليمي و فرهنگي جدا ترکيز نموده و يک بخش بزلگ تلاش وجد و جهد اعضا و هواخواهان ونهادهاي وابسته برخود را دراين راستا توجيه مي کند؟ جمعيت اصلاح بر اساس اصل و دستور قرآني: ” إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم” (سوره رعد) و سنت و سيرت پيامبر اکرم صلى الله عليه وسلم معتقد است که تغيير مثبت در قلب و روان و ذهن انسان اساس تغيير در فرد، خانواده و جامعه و جوامع بشري را مي سازد و هيچ کوششي در جهت به ميان آوردن تمدن سالم، پيشرفت و تعالي، و بهبود زندگي و صلح و استقرار و ثبات و رفاه عامه بدون تغيير قلب و ذهن و روان افراد جامعه و آماده سازي آنان براي قبول انديشه ها، ارزشها، و اهداف نيک و مثبت امکان ندارد. ما در جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان بر اساس فهم مان از قرآن و سنت و تجارب و عملکرد ائمه و مصلحين و مجددين و سلف امت ،وتجارب مثبت بشرى در طول تاريخ انسانى در روى زمين به اين باور هستم که تا فکر و ذهن و روان انسان به شکل مثبت تبديل نشود انتظار هر گونه تبديلي مثبت در در جامعه و جهان کاملا بي اساس بيهوده است و تبديلي در قلوب و اذهان و تزکيه، فقط و فقط از راه دعوت و فکر و تربيت و تعليم ممکن مي باشد. و اين کاري است که انبياء عليهم السلام و خصوصا پيامبر اکرم حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه وسلم و پيروان ايشان به اساس نصوص صريح قرآن مجيد بر آن مکلف مي باشند:” لقد من الله على المؤمنين إذ بعث فيهم رسولا من أنفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وإن كانوامن قبل لفي ضلال مبين” (سورة آل عمران آية 164) تعليم ، و تزکيه اساس دعوت انبياء عليهم السلام را تشکيل مي دهد و امت اسلامي بر اساس تعليم و تزکيه بوجود آمده است. بناء ما بهمان راهي مي رويم که انبياء عليهم السلام رفته اند، و کاري را انجام مي دهيم که رسول الله صلي الله عليه وسلم انجام داده اند و دراين کارمان اتباع و پيروي ايشان و صحابه کرام رضوان الله تعالي عليهم اجمعين را مي کنيم و هيچ روش جديد و بدعت در دين را نمي پذيريم چنانچه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فر مايند: “کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة في النار.” اين راه ما است و به نظر ما هيچ راهي جز دعوت، تربيت و تعليم و تزکيه براي تغيير مثبت و پايدار در امت وملت وجود ندارد0 ما مي دانيم كه اين راه راه دشوار، دراز، پرخم وپيج و مملو از موانع و خار مغيلان است، و رفتن در آن کار هرکس نمي باشد، و ايمان قوي و عزم راسخ و صبر وحوصله چون کوه مي خواهد، و تارسيدن به سر منزل مقصود ساليان دراز و عمرها فاصله است، مگر راه درست و صراط المستقيم ديگرى جز آن وجود ندارد.بس با اخلاص وتجرد ومردانكَى بهمين راه بايد رفت. با درک اين حقيقت، و فهم درست از طبيعت دعوت و مبارزهء اسلامى، جمعيت اصلاح در تحقق هدف و انجام رسالت خويش هرگز شتابزده و مستعجل نبوده به کارهاي مقطعي و موسمي معتقد نمي باشد.